ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

229.لیزولوژی

229.

اول:

در کمال ناباوری دقیقه نودی برنامه سفرم  جور شد.توی وقت اضافه  سفر تماس گرفتن که وقت ملاقات شما رو گذاشتیم چند روز دیگه!منم که خوشحال!با کمال مسرت در اولین اقدام به دوستان گفتم که ما هم هستیم وهمگی بسی خوشحالی کردیم.


دوم:

سفر خیلی خوش گذشت.شب وعصر اولین روز اقامت هوا به شدت مه آلود وبعدش باروونی شد.یه طوری که فکر می کردم که برنامه کنسل بشه،اما فردا صبحش آفتاب زد و....10ساعت جنگل نوردی توی هوای آفتابی وخنک والبته گل وشل حکایتی داشت،بس مضحک(عطف به عنوان پست)

خیلی خوش گذشت.

کلی عکس گرفتم


سوم:

به وقت ملاقات هم رسیدیم.خیلی بیشتر از اونی که فک می کردم طول کشید.از ساعت 8:30شب تا یازده!!!چنگی به دل نزد اما منتظر نتیجه اش می مونم.


چهارم:

یکی نیست بهم بگه آخه بنده خدا خیلی حالت خوبه این همه گرمی می خوری؟!!امروز روز سومه که دارم کمر درد می کشم.پوستم کنده شد.گاهی از درد دولا دولا راه میرم.همکارم پرسید چی شده؟الکی می گم کلیه امه .این درده سگ اخلاقم کرده.کسی بگه بالا چشت ابرو می زنم تو سرش!واقعاً فهمیدم وقتی توی روزای قرمز تقویم سربه سر کسی (جناب سوهان)بزاری حقته که بلاکت کنه! 

ببخشید خو



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.