ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

264."چقدر با کلاسیم... ما"

264.

اول:

انتخابات تمام شد وتب وتاب وناشی از آن نیز در حال فروکش است.اما ظاهرا ًعده ای راضی به رضای مردم نیستند ومی خواهند هرطور که شده این وسط موشی بدوانند وجالب اینجاس که اگر چند سال پیش همین حرفایی که الان بعضی از حضرات از تریبون های مختلف رسمی وغیر رسمی وروزنامه های که ممرمعاششان  بیت المال و پول مالیات مردم است،می زنند،می زدید الان دیگر نمی توانستید حرف بزنید!چون یا تور بازدید مجانی از کهریزک نصیبتان می شد یا اگر خیلی خوش شانس بودید در اتاق  تنهاییتان از آب هوای خنک بالای شهر لذت اجباری می بردید.


دوم :

این اولین دوره ای از انتخابات بود که فارغ از هر گونه تکلیف اداری و تصمیم تشکیلاتی  واراده سیاسی در انتخابات بودم.خاطر آسوده از همه ی اینها بین مردم برخوردم وگشتم وکل کل کردم وجیغ زدم وهورا کشیدم.

نه لازم بود طرحی بدهم ونه چیزی را آنالیزی کنم یا چیزی را پیگیری کنم ونه دستوری بدهم ونه تکلیفی را روشن کنم یا فرآیندی را تحلیل کنم یا قانونی را تفسیر کنم یا...هیچ.فقط خودم "بماهو" خودم!

چقدر هوای این طرف پنجره متبوع تر بود.


سوم:

نکته دیگری که برایم خیلی جالب بود برخورد آدم های اینور وآنور خیابان با هم بود.گاهی آنقدر بلند داد می زدند که سرسام می گرفتم اما همین آدم های پر انرژی به ندرت  متعرض همدیگر می شدند.خسته که می شدند از هم خداحافظی می کردند وهرکدام می رفتند سی خودشان!چقدرما با هم خوبیم،چقدر راحت همدیگر را می پذیریم،چقدر نسبت به هم منصف ایم.وچندتا چقدر دیگر...به قولی دوستی که می گفت"چقدر ما با کلاسیم این روزها!!!"مردم خودشان خوب می دانند که با هم چطور تا کنند.امان از وقتی که عنان کار بیوفتد دست این عناصر ولد چموش!


چهارم:

یادم هست از کسی شنیده بودم وقتی از چرچیل می پرسند:شما گفته ای که سیاست پدر ومادر ندارد؟گفته بود نه،من نگفته ام پدر مادر ندارد،گفتم دارد اما می افتد دست بی ....ها!


پنجم:

با اینکه این همه وقت دور ژانگولر بازی  وتحلیل وآنالیز و...را خط کشیده بودم اما همچنان دوستان مرا مرجع صحت وسقم خبر ونتایج می دانستند وعلیرغم خستگی چند روز وچن هفته قبل اش،تا صبح نگذاشتند خواب به چشمم بیاید.خوشحالم که تحلیل هایم از نتیجه و فرآیند درست از آب در آمد وامیدوار شدم که هنوز پیر نشده ام!طرحی هم داده بودم که هرچند فرصتی برای اجرایی شدنش نشد اما آن کسی که باید می دید دید وپیام تشکرش را هم فرستاد وبسی مشعوفمان کرد. قرار است همدیگر را ببینیم،منتظر تماسشان هستم.


ششم:

آنقدر خسته ام هنوز که اگر یک هفته را کامل بخوابم باز هم ...

باز هم دوست دارم بیشتر بخوابم.


هفتم:

مانده بودم بین سرعت وآفرود.فکر می کنم سرعت را بیشتر دوست داشته باشم.ماه آینده پولم  کامل می شود و بابت خریدش پیش پیش خوشحالم!هرچند سرحال کردنش چند روزی وقت خواهد برد.

از کسی پرسیده بودند خربزه می خوری یا هندوانه؟گفته بود "هردوانه"!الان در فکر هر دوانه ام!


هشتم:

برای دوست داشتن تو حاجت بهانه نیست.عادت روزانه است وهمنشین شبانه