ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

۲۸۸.از نو

۲۸۸.

اول:

دور همی ای که قرار بود عصری باشه،از صبح شروع شد.یه جای دنج وآرووم وخیلی خوش منظره،کنار دوستایی که بزرگترین یا شایدم کوچک ترین ویژگیشون دوست بودنه.دوستایی که دوستن!واین یعنی یه اتفاق خوب.

به قدری خندیدیم و...که عضلات صورت وشکممون درد گرفت!

عالی بود.


دوم:

فردا ظهر شروع یه سفر دیگه است.من و رفیق چموش جاده وکوله و...شروعشو می دونم کی واز کجاس،اما تهشو نه!کی وچجوری برگشتن اش باخداس!

میدونم سفر خوبی خواهد شد.




نظرات 1 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 27 اسفند 1396 ساعت 22:17 http://haftaflakblue.blogsky.com/

اول :
ازاینجور اتفاق های خوب ،توی سال جدید براتون آرزومندم،..
دوم:
خیر پیش،خدا پشت وپناه تون،...
سوم:
سالی پراز خیر و برکت و سلامتی و خوشی و بگوبخندهای دوستانه ،براتون آرزومندم،....
خانِ عزیز ؛بهارنو سال جدید بر شما خجسته

بابت همه حرفای خوبتون ممنونم
برای شما هم همینطور باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.