ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

۲۹۸.پیش سفرانه

۲۹۸.

اول:

عصری امیر زنگ زده احوال نهنگ رو پرسید وکلی خندیدیم!فردا عصر بعداز کلی کش وقوس روکش صندلیا رو نصب میشه.فقط میمونه چندتا کار ریز برقی.


دوم:

پنج شنبه شب میرم دیدن دوستی که خیلی وقته فقط اسم همو شنیدیم واز هم شنیدیم ولی همو ندیدیم.نمی دونم بالاخره طلسم این دیدار این هفته در کردان شکسته میشه یاخیر؟!!


سوم:

برنامه سفر تعطیلات تقریبا بستم،یه سفر ماجراجویانه ازشهسو ار و سه هزار وروستای یوج به الموت وعباس آباد وکلاردشت ومازی چال و روستاهای دیگه!

از صبح یک شنبه تا...هروقت خسته بشم یاجاده تموم بشه.

توی این سفر قراره چشمه آب گرم وآب معدن یوج رو هم ببینم وفقط وفقط هم از جاده ومسیرهای بی راهه وروستایی برم.

هم کوهنوردی،هم آفرود،هم طبعیت گردی وبوم گردی وشاید هم پرواز،چه شود!!!


چهارم:

یه غبارایی هست که باهیچ باد ونسیم وباروونی از صورت آدم پاک نمیشه!