ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

۳۱۲.سرده

۳۱۲.

اول:

انگاری یه چیزی داره شروع میشه،شروع شده،...نمی دونم!


دوم:

ساعت شنی رو برگردوندم،آخرین دونه های شن،...


سوم:

جای یه چیزی داره خالی میشه ویه خالی داره جاشو پر می کنه.

ازصبح سردمه،انگاری همه چی سرده،آفتاب چرا جون نداره؟


چهارم:

سینه ام سنگینه،از غم سنگینی که توی دلم گذاشتن،از اینکه رنج می کشن به خاطر من ومن نمی تونم کاری بکنم.از بودنشون،از رفتنشون،از نبودنشون.

جاش درد می کنه،می سوزه،می سوزه!

زخم کهنه اس

می سوزه


پنجم:

چقدر سرده!