ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

216.یک"آن"

216.

اول:

عروس داماد برخلاف خیلی ها راحت وبدون هیچ دردسر واختلافی جهازشان را خریدند و...


دوم:

بعد از این همه عادت کردن کردن به حضور مهمان،دیروز که رفتند دلم حسابی گرفت وتنگشان.بخصوص برای پدر ومادر عروس!


سوم:

دعوت نامه وبلیط هاهای جشنواره  را باز نکرده،کاملاً مودبانه برای حسین جانم پس فرستادم.امیدوارم دلخور نشده باشد.گفته بودم که...

من هم قاطی همین آدم ها.


چهارم:

گاهی لازم است آدم برود تا انتهای مرزهای وجودیش،جایی که همه چیز هیچ می شود وهمه وهیچ در همه تنیده می شوند،درست یک "آن"قبل از فروپاشی ودوباره برگردد.نا خالصی ها را می زداید و...

باید برای یک بار هم که شده تجربه اش کنی...!


پنجم:

نمی دانم که این سکوت کی شکسته خواهد شد،یا چه کسی خواهد شکست.اما میدانم که من نیستم.


ششم:

وفردا روزی دیگر است،اما بین فردای دیشب و فردای امشب،نه به قدر یک روز بلک به قدریک سال وشاید قرن هاو...




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.