ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

319.خوشترآن باشد که سر دلبران...

319.

اول:

یه نهار مفصل خان دستپخت خان،ماست گوسفندی محلی ونون سنتی!تاخرخره خوردم فکر کنم تا یه سال دیگه گرسنه ام نشه!

اشتهام کلا باز شده،می خورمااااااا!


دوم:

محل کار جدید خیلی خوبه،خیلی...


سوم:

روزایی که کنار نرده های نقره ایش می ایستادم واز یکی از بلندترین تراس های شهر افق رو نگاه می کردم اصلا به خاطرم خطور نمی کرد که این چشم انداز مال من بشه.میریم که هر روز غروب...


چهارم:

یه سَرَکی کشیدم به پستو،انگاری کل عالم اونجا جمع شده ونوای قل قل سر دادن،چه شود!!!


پنجم:

گاهی یه اتفاقایی می افته توی هیچ معادله ای معنی نمی ده،اما معنی میده.


ششم:

بگذریم آقا،بگذریم،گذشتن خیلی خوبه خداوکیلی خیلی...



۳۱۸.منو این همه خوشبختی؟!!

اول:

بعد از تقریبا چهار هفته مهمانداری و... بالاخره امشب تنها توی خونه خودم ولو شدم و...


دوم:

امروز از همکارا خداحافظی کردم واز هفته آینده میرم محل کار جدیدو کارمو شروع می کنم.

گرفتن رضایت کدخداو سایربالا دستیا راحت نبود،اما انجام شد.چندتا تاییدیه وامضا باید می گرفتم،تقریبا هرجا که رفتم واسه رفتنم مانع می زاشتن وسعی می کردن به نرفتن مجابم کنن،اما بالاخره تموم شد!

حالا منم وکلی وقت خالی،امیدوارم بتونم ازش برای ورزش ومطالعه بیشتر استفاده کنم.


سوم:

واکنش همکارا موقع خداحافظی برام جالب بود.البته چند نفری که از قبل می دونستن کلی تلاش کردن که مانع بشن حتی کار به سنگ اندازی ومانع تراشی هم رسید اما همه اش از سر لطف ومحبت بودوتعدادی هم که امروز فهمیدن محبتشونو بهم تمام کردن.پیرمردی که فکر نمی کردم غیر از قانون ولایحه و...چیز دیگه ای بلد باشه دم در بغلم کرد وبغض کرد وچند نفر دیگه هم...

حتی دو،سه نفری که چشم دیدن همو نداشتیم  هم اومده بودن

حس رضایت وخوشحالی دارم.از عصری هم کلی پی ام و...داشتم.حس می کنم به نوعی امروز کارنامه شش ساله ام رو  گرفتم.

خوشحالم


چهارم:

هرکدوم از گلدونامو به یه همکار سپردم،دلم براشون تنگ میشه ،اتاق کاری که تبدیل به گلخونه اش کرده بودم!


پنجم:

دوست دارم چند روزی نرم سر کارجدید وبرم سفر وچرخی بزنم وهوایی عوض کنم.البته اگر نهنگه آماده جاده بشه وهمپای خوش سفری هم پیدا بشه،نزدیک دوازده تومن خرجش شده تا حالا!پووووووووف!