ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

۲۲۱.اصل دردسر

۲۲۱.

اول:

اصل درد سر رسید،تا آخر هفته هم احتمالا درگیرشم،خدا کنه ختم به خیر بشه.شدم عین گرگ دهن آلوده یوسف ندریده.

عاقبت بافیل کَل انداختن همینه.البته خودم هم تنم می خوارید واسه دردسر.


دوم:

وقتی می تونی بگی مردی که یه زنو بغل کنی،آرومش کنی،بهش حس امنیت بدی وهیچ حس اروتیکی نداشته باشی.


سوم:

دیروز عصر آخرین جلسه امسال کلاس بود.یکی از بچه از شوق بغضش ترکید وگریه کرد.از اینکه اگر این گروه وبچه ها نبودن چه اتفاقی واسش می افتاد،از تصمیش واسه...گفت.همه از تغییراتشون توی این مدت کوتاه که خیلی هم محسوس بود گفتن .از بودن توی این کلاس،از بودن با این دوستان خوشحالم.خیلی خوشحالم.شاید بُرد من توی سال گذشته همین گروه وکلاس بود.


چهارم:

واسه هفته دوم تعطیلات بچه ها برنامه تور کویر گذاشتن،حسابی هوسشو دارم.

البته همه جا بی تو کویره



220.پوووف

220.

اول:

باورم نمی شه امروزسه شنبه بود!


دوم:

[+]تصنیف موسم گل باصدای بانو قمرالملوک وزیری.دیشب پیداش کردم .





219.این شهر خاکستری نیست

219.

وقتی دنیای تو رنگی رنگی باشه،دیگه این شهرخاکستری نیست.

تو رنگ این شهری،هر کجاش که باشی.

فقط تو می تونی رنگی رنگیش کنی.

یالا پاشو الان نوبت توئه!

دیگه این شهر خاکستری نیست،چون تو رو داره.



218.رگ تاک

218.

اول:

بعد از چند شب بیداری،توی سالن ترانزیت،چشامو بستم وسرمو تکیه دادم به صندلی.صحنه های زیادی تو سرم چرخ می زدن،جیغ وکف وهورا،بادکنک های نارنجی،دختر وپسراهایی که هورا می کشیدن ودست می زدن و...یه استیج که سخنران فریاد می زنه و خط ونشون می کشه!

ماشین هایی که کسی کاری به کاریشون نداره،آدمایی که دارن پول می گیرن وخنده های موزیانه،آسمونی که تاریک شده و...

آدمایی که نه شهامت موندن دارن ونه عرضه فرار کردن،همینا هستن که گند میزنن،بعداز مدت ها دوباره قلبم کز کز کرد.

ساعت های پر از استرس وفشار،فریاد،...

نه

نه

خستگی روح وجسم با هم  وتاوانی که باید برای به هم زدن بازی ،خواب نما کردن،به هم زدن آرامش بزرگان بایدپس بدی!


دوم:

دارم از منگی وگیجی در میام وخودمو پیدا می کنم.


سوم:

ما نتونستیم،ولی تونستیم!دیگران هم تونستن.پس دو یک به ضرر شما!

"گمان مبر که به پایان رسید کار مغان...هزار باده نخورده در رگ تاک است"


چهارم:

امان از این هوای مسکر بهاری...



پ.ن:

"ازطوفان که به بیرون آمدی،دیگر همان کسی نیستی  که به طوفان قدم نهاده ای،این معنی طوفان است."


کافکادر کرانه-هاروکی موراکامی