ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

236.دیشب

236.

عجب شبی بود دیشب.

یه شب پر از کینه وخشم ونفرت و...

یه شب لعنتی

لعنت به دیشب،لعنت به دیشب،لعنت،لعنت،...

فکر نمی کردم که هیچ وقت صبح بشه

صبح شد!

بالاخره صبح شد.

الهی که این شب بره وبرنگرده،هیچ وقت برنگرده!

یه ساعت بیشتر نخوابیدم،الان مثل مرده ای ام که از یه قبر ده هزار ساله بیرون اومده!

پوووووف!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.