ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

320.منِ من!

320.

اول:

درسته کار جدیدم خیلی خوبه ودوسش دارم،اما دلیل نمیشه که خستگی واسترس نداشته باشه!


دوم:

من فکر می کنم سفر(یکی از چهارسین من)بر هر بی درمان دواست.پنج روز رفتم شمال گردی.

از دریا به جنگل واز جنگل به دریا وصد البته ارتفاع وبیراهه گردی.

بانهنگه تا ارتفاع 3500متری رفتیم.حداقل 1300متر بالای ابرا!!!واقعا جذاب بود،آسمون صاف وهوای عالی وخنک!

هرچقدر هم که عاقل باشی اگر بادیدن ماه از مینی تلسکوپ توی اون ارتفاع وهوا دیوانه نشی،فقط یه مصرف کننده اکسیژن بی خاصیتی که بودنت در حق سایر موجودات ظلم بزرگه.


سوم:

موتورکراسیه کل انداخته بود وشرط بست که من نه می تونم از شیب برم پایین ونه اینکه برگردم بالا،بماند که چشم انداز اون پایین چقدر زیبا ومعرکه بود،اما نهنگه شرطو برد،شام مهمون آقاموتوریه شدیم(استیکر قهقه بلند وخودراضیانه).


چهارم:

طعم قلیون دوسیب وسقزکردی و چایی آتیشی،همراه با نم وشرجی و رطوبت وشب دریا و نوشیدنی کار دست خودم وبعدش طلوع آفتاب اونم توی یه ساحل دنج،فک کن!!! واقعا آخر حال ولذت بود.


پنجم:

بعد سفر هم یه استخر و سونا بخار وحموم سنتی ویه لیف وکیسه سنگین وبعدش هم دور همی با دوستان  حسابی چسبید.


ششم:

امشب به بچه ها پیشنهاد دادم آخر این هفته بریم سمت اسالم وخلخال وپونل و... واز سرعین وحیران برگردیم!با حمایت کامل دخترای های اکیپ و رای قاطع تصویب شد.سه شنبه یا چهار شنبه عصر حرکته وبرگشت با خداست!


هفتم:

یه خانم/آقا می تونه یه معلم با سواد،راننده بادقت، همکارهمراه، فروشنده منصف،همسایه بامحبت،مراجع باشعور،دوست صمیمی، سنگ صبور فهیم،پزشک متعهد،پرستار دلسوزیا...باشه.

هرکدوم از اینا می تونه فقط یه "نر"یا "ماده" باشه،بستگی داره ما چی طلب کنیم وچطور نگاه کنیم.خودمونیم فقط خودمون نه هیچ چیز دیگه!

به خودم،همه اطرافیانم وهمه اونایی که به حقوق جنسیت علاقه دارن پیشنهاد می کنم مستند"زنده یاد لیلا اسفندیاری،بانوی کوهستان"رو ببینیم،چندبار هم که شده ببینیم.

من فکر می کنم اصل"خواستن"ه و باقی اش حاشیه.


هشتم:

کلی گله وگریه وحرف داشت،یه ربع وقتی که داشت به 45دقیقه کشید.به شدت شاکی بود از رفتارهای چیپ و جنسیتی و نازل و...که آقایون توی جامعه وبخصوص محل کارش باهاش به عنوان یه خانمی که جداشده (وکلی مشکل ریز ودرشت توی زندگی اش داره که شاید بعضی اشون به تنهایی قابلیت پوکوندن یه آدم قوی رو داره)،دارن.

کارد به استخونش رسیده بود و تقریبا کل تایم رو با گریه  وهق هق یابغض حرف زد.حس غم خیلی شدید،خشم ونفرت داشتم از اسم هاو برخورد ها و... که می شنیدم.

توی چشاش نگاه می کردم وحرفاشو می شنیدم وهمش از خودم می پرسیدم که:من با خانم هایی که این وضعیت رو دارند،چه رفتاری داشتم و در موردشون چطور فکر وعمل کردم؟!!

پاسخم چیزی جز شرمندگی وخجالت زدگی نبود!

حس خیلی بدی رو تجربه کردم،خیلی بد!



نظرات 1 + ارسال نظر
بهار شیراز چهارشنبه 2 مرداد 1398 ساعت 13:29

زنده باد نهنگه و ناخداش

زنده باد شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.