ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

18.آشوب

18.

هیچ لغتی بهتر از آشوب نمی تونه حالم الان منو تعریف کنه!

آشوب وترس 

ترس از ندونستن وروشن نبودن آینده تصمیمی که می خوام بگیرم.

لازمه که حتما با صدای بلند پیش کسی فکر کنم وفقط یکی/هر کی فکرامو بشنوه.

از تنهایی در این مورد خاص فکر کردن می ترسم.

قلبم داره ...

هیچ کس مثل "تو" بهم احساس امنیت نمی ده.

نظرات 4 + ارسال نظر
فانتالیزا یکشنبه 25 آبان 1393 ساعت 10:39

گاهی هم کاری از دست ِ هیشکی بر نمیاد جز خود ِ آدم :)

گاهی نه! همیشه

شیما جمعه 23 آبان 1393 ساعت 15:06 http://man-bi-to.blogsky.com

خان پس کجایی ؟ مردم از بس اومدم مطلب جدید نبود!!!! دو مطلب رمز دار هم که گداشتی که حالا نیست
بابا آدم نگران میشه

خان همین دور وبراس!رفته به رعیتاش سر بزنه.
ببخشید

مهتا پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 11:11

"خان" و آشوب دل؟قوی باش خان.

دیگه دیگه!
خان هم خان های قدیم!

بسامه دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 23:35

گاهی فقط یک نفر ادم را بس است..

فقط یک نفر...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.