ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

61.ما دو تا

61.

"باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…

 جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…

 وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت

 تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا…

 روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای

 سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا

 افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت

 فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا

 کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان

 در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…

 تا آفتاب زد همه جا تار شد برام

 دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،

 از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط

 یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…"


نجمه زارع

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.