ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

116.نارنجانه

116.



کنار نهار امروزم یه برش نارنج گذاشته بودن.

من معمولاًنارنج ولیمو  رو می چلونم توی نوشیدنیم به جای اینکه روی غذام بریزم!

الان دستام بوی نارنج گرفته،حیفم میاد بشورم،همش دستامو بو می کنم.

با این بو مست می باشیم.


نظرات 3 + ارسال نظر
بهار شیراز شنبه 4 بهمن 1393 ساعت 10:08 http://mahbobam46.blogfa.com/

فصل زمستان غذاها خوشمزه ترن انگار ....
ترشی نارنج... آب دهنم را قورت می دهم. سالاد شیرازی درست کن و نارنج تازه بریز روش ... طعم زندگی می دهد

طعم زندگی با...
نارنج همیشه مزه زندگی میده

حاج خانوم پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 09:56

بوی زندگی ...

دقیقا،بوی زندگی...

H.K چهارشنبه 1 بهمن 1393 ساعت 19:20 http://pangovan.blogsky.com/

خان چرا زیرش میزنی؟!
چون به محراب ومنبر می روی این جلوه ها می کنی ولی شب که میایی حنا را به خلوت میبری آن کار دیگر میکنی!
خان تو دیگه داماد ما هستی از این بی مسئولیتی ها و یاغی گری ها دست بردار...
کل لباس های بچه بوی نارنج و پرتقال گرفته...این را چطور میخواهی تخته کنی؟!
مر حبا و کلوخ را فرستادم الان که برسن سر کوچه تان و دهل بزنند
_جاسم...جاسم...پسرم!... برو ببین حنا چی هوس کرده، ویار دوران بارداری است...

زیرش نزده ام!اتفاقی نیوفتاده چرا شلوغش می کنی؟!!می خواهی دخترک راببندی به ریش ما،خیالی نیست.ملا حیدر را خبر کن بیاید.اما به دخترک بسپار مارالم سوگل است،هوایی نشود یک وقت!
دست های وبال ما از لباس های این بچه بوی نارنج گرفته است،این بچه خودش نارنج است ولیمو...
نمی خواهد جار بزنی،همه می فهمند من آمده ام،می خواهی سجهن خان و... را بکشانی اینجا؟
بالاغیرتا بگذار امشب را بدون تیر وترکش کپه ام را بگذارم...
می دهم اصلان وجوهروبندر بیایند سراغت هااااااااا!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.