ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

190.خخخخخ

190.

اول:

دیروز با دوستم سعید رفتیم گمرک واسه موتور چهارچرخش لاستیک کوهستان بگیریم،یه سری هم زدیم به فروشگاه های لوازم نظامی،ودر کمال تعجب عینک آفتابی که خیلی وقته دنبالش بودم(revision) پیدا کردم.باارزونترین قیمت وبهترین کیفیت ممکن.البته چند تا خورده ریز دیگه هم گرفتم.کمربند وشماق و...

فکر کنم هنوز هیچی نشده  پنتاگون اونجا فروشگاه زده!اجناس مارک اصلی وقیمت های خیلی پایین.


دوم:

از امروز کلاسای گروه درمانی مهدی توی تهران شروع شد،مطمئنم اینجا خیلی بیشتر از مشهد موفق می شه!من به کارش ایمان دارم.


سوم:

فردا عصر هم باید برم ختم،برادر یکی از دوستای نزدیکم که خیلی اتفاقی ویهویی دو روز پیش فوت شد،واقعا تسلیت گفتن برام سخته.


پ.ن:

شعرهای عاشقانه می فرستم تا بفهمد عاشقم.

.

.

.

.

.

لعنتی خخخخخ می فرستد،

تو بگو تکلیف چیست؟!!


م.م



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.