ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

206.خوشحالانه

206.

اول:

نامه ای که چند ماهه منتظرش بودم رسید.خدا روشکر نتیجه تقریبا همونی  بود که انتظار داشتم.از این بابت خوشحالم وخیالم راحت شد.


دوم:

دیشب مادام صدام کرد که برم پیشش.خیلی خوشحال بود.خیلی!

مادام داره نوه دار میشه.خدا می دونه چقدر دلش نوه می خواست وچقدر از بابت نوه دار شدنش خوشحال بود.من هم خوشحال شدم.واقعاً از ته دل خوشحال شدم.


سوم:

واسه این چند روزه تعطیلات به فکر سفرم!


چهارم:

یه پیشنهاد کاری جدید داشتم.ظاهراًشرایطش  بهتر از اینجاس اما هندونه در بسته اس والبته من هم آدمی نیستم که بتونم نقش بازی کنم وبتونم دیسیپلین اداری رو تحمل کنم.هرچند که از نظر مالی وجایگاه بهتره اما ته دلم ...دیروز رئیس بزرگ  منو خواست وبه خنده می گفت خان بعدازاون جلسات وسخنرانی و  این سمینار و...خواستگارات زیاد شدن!می خوای چیکار کنی؟تصمیمت چیه؟من هم با کمال ادب گفتم که با اجازه بزرگترا می خوام ادامه تحصیل بدم!مرده بود از خنده.ظاهراًخواستگارم خودش حضوری پیش رئیس بزرگ و...

به خودش واگذار کردم اونم گفت بمون همینجا!بهت نیاز دارم .

ته دلم خوشحال شدم نه از این بابت که پیشنهاد داشتم یا اینکه مورد توجه قرار گرفتم،بلکه من فکر  می کنم گاهی لازمه از بیرون واز دید دیگران به خودمون واطرافیانمون نگاه کنیم تا برامون عادی وروتین نشن.


پنجم:

یه سوء تفاهم توی فامیل داشت باعث دلخوری عمیق وکدورت بین چندتا خانواده می شد.بابا هم نبود که...

باچند نفر نفر از دلخورشدگان ودلخورکنندگان صحبت کردم.خدا رو شکر ختم به خیر شد.


نظرات 1 + ارسال نظر
بسامه سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 18:47 http://tangooo.persianblog.ir/

خاننننننن.. من برای پست قبلی اونهمه کامنت نوشته بودم.. جوابش فقط اون بود؟؟؟؟
بدددددددددد...

حالا خوبه اینهمه خواستگار داشتی عروس دومادوببوس راه ننداختن برات
ایکون بسامه حسودددد

شما کم مارو زیادبدون لطفاً
خواستگار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.