ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

208.هی ،نخند!

208.

اول:

من فکر می کنم همه جای این مملکت قشنگه،هر جاشو بایدچند دفعه و توی فصل مختلف دید.برف،باروون،گرما،پاییز،بهار...هر فصلی قشنگی خودشو داره! نه قندیم که تو باروون خیس بشیم نه بستنی که توی گرما آب بشیم پس  بزن به جاده والکی بهانه نیار...


دوم:

این" خداوند الموت "هم جالبه!خوشم آومد.البته مرجع تاریخیش خیلی ضعیفه اماروایت داستانیش خیلی قویه.همراه خوبی واسه ساعات خلوت روز وشبه،فصلای آخرش هستم.


سوم:

می گه از این به بعد نخند و ادکلنتو هم عوض کن...!


چهارم:

واسه ژانویه...تا ژانویه!




نظرات 3 + ارسال نظر
مهتا پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 09:38

من هیچوقت یکی نبودم که یه عده رو ببره یه جا

تلاش کن تو می تونی

مهتا یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:29

مگه میشه؟مگه داریم؟

من هیچوقت برنامه ریزی نکردم واسه اطرافیانم.همیشه صبر کردم ببینم بقیه کی چی میخوان.

نداشتم ولی...

مهتا پنج‌شنبه 26 آذر 1394 ساعت 13:12

تو سیزده سالگی خوندمش.چندین و چندبار...از معلم جغرافیامون قرض گرفته بودم.
امیدوارم بلاخره یکی پیدا بشه مارو ببره از نزدیک قلعه شو ببینیم.

خوب شما یکی باش که یه عده رو می بره اونجا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.