ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

234.نرم تنان

234.

اول:

این خونه گرفتن وجابجایی من ظاهراً شده افسانه هزار ویک شب!

هفته دوم ماه هم شروع شد ومن هنوز جابجا نشدم.تازه امروز عصر نقاشی خونه رو شروع می کنن.

وسایل پک شده،خودمم کلافه وعصبانی


دوم:

چهارشنبه شب دوستان واسه یکی از بچه ها که قراره بره اونور آب مهمون گرفتن.بگو وبخند وبزن و... 

همه چی خوب بود تا اینکه رسیدم خونه.به محض اینکه لباسامو درآوردم وخواستم یه دوش بگیرم پهلوم شروع کرد به کز کز کردن.زیر دوش دیگه رسماً تیر می کشید.

یه ساعت بعدش دیگه از زور درد نتونستم بخوابم.هرکاری کردم که آروم بشه،نشد که نشد!

درد پهلو و...

توی این چند روزه پوستم قلفتی کنده شده.از بس به خودم پیچیدم از درد که فکر کنم دیگه استخونی توی تنم نموند.حسابی همه استخونام نرم  نرم شدن.دریغ از یه دونه مسکن!از دیروز عصر کم کم دردش کم شد.هرچی بود دفع شده ظاهراً!

تعطیلات مالیده شد وبستری شدم تو خونه،مهمونی هم از دماغم دراومد.

از بس پتو رو  گاز گرفتم که فکم بیشتراز کلیه ام درد می کنه الان

کلافگی اینا یه طرف،تعمیرات این خونه هم  که انگاری نمی خواد تموم شه یه طرف!

شانس ما رو ببین.


سوم:

توی این چند روز گذشته،روی هم نتونستم  بیشتر ازسه چهار ساعت  بخوابم،

خوابم میاد!




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.