ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

254.شاید زشت،شاید زیبا

254.

اول:

دیروز یه تمرین عالی داشتم.هر دو مربی عین عقاب اومده بودن بالا سرم وتمرینمو چک می کردن.خیلی راضی بودن/بودم.

خیلی تشویقم کردن واز این بابت خیلی خوشحالم که بالاخره به رشته ای که دوسش دارم وبه قول مربی استعداد دارم رسیدم.


دوم:

قبل تمرین "ح"زنگ می زنه و خودشو شام مهمونم می کنه.یه "قورمه گوشت محلی"با پلو  پختم در حد لالیگا!

خجالتو کنار گذاشتیم ورسما اندازه دو تا خرس قطبی بالغ خوردیم.نفسمون در نمیومد!


سوم:

این تیکه از دیالوگ "حسین وزیبا"توی ذهنم هنوز داره وول می خوره" سخته توی این شهر زشت،یکیو پیدا کنی که زیبا باشه"


چهارم:

به خاطر این برف وباروون خیلی خوشحالم!


پنجم:

می خواستم برم چند تا از فیلمایی که چند ماهه اکران شده رو ببینم!هیچ سانس بازی واسه امروز پیدا نکردم که اینترنتی بلیط بگیرم.همش واسه روزای آینده یا سانس فوق العاده نصفه شبی!

ملت از بس سینما رو شدن 


ششم:

می خوام دوباره ریش بزارم بد اخلاق شم،البته یم کم فقط !



نظرات 1 + ارسال نظر
Lady سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 13:32 http://mook.blogsky.com

واقعا سخه که توی این شهر زشت یه ادم زیبا پیدا کنی!

خیلی!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.