ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

270.تدقق!

270.

اول:

چند کار ریزه میزه وکم اهمیت عقب افتاده بودند واز سر تنبلی مزمن پشت گوش می انداختمشان."سوهان"روح وسمبه جان شده بودند.روی  مخ ام خوش خوشک  رژه می رفتند و من مستاصل از تکان دادن خود وانجامشان.

بالاخره دل به دریا زدم وامروز انجامشان دادم،پووووووف


دوم:

دیروز ماشین مناسب پیدا کردم وامروز هم امورات مربوط به سند وپلاکش را انجام دادم.

با خودم فکر می کردم:من که اصلاً توی این کار سررشته ای نداشتم وکاملاً بی هنر بودم،در طول این مدت دو ماشین خریدم وفروختم.عجبیاً غریبا!!!

فروشنده خودرو معلم بازنشسته ای بود که برای...می خواست ماشینش را بفروشد(...را بخوانید کار خیر).

داغ دلم تازه شد!


سوم:

این رفیق جانمان بی هوا وکاملاً یهویی رفته خانه اجاره کرده و...پیشنهاد داده که من خانه ام را تحویل بدهم وچند صباحی را با شخص شخیصشان هم خانه شوم.

از نظر مالی وحتی روحی برای جفتمان خوب است،اما در مورد اینکه می توانیم با خلقیات هم کنار بیاییم باید بیشتر تفکر،تدبر و تدقق(واژه ای خود ساخته از مرجع تحقیق کردن)شاید هم تفائل کنم.




نظرات 1 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 2 فروردین 1397 ساعت 02:03 http://l-r-y.blogsky.com

آخرش با هم‌ همخونه شدین؟

بله،اما توی خونه ی من!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.