ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

۲۷۸.پاچه گیرانه

۲۷۸.

اول:

امان از وقتی که چند روز کمرت درد کنه ونتونی مسکن بخوری وامروز هم ناچار باشی بشینی روی صندلی گردون چرخدار توله...چندتا ارباب رجوع زبون نفهم هم داشته باشی.

کی دست از سر من برداره این کمردرد لامصب!گاهی هیچ رقمه نمی سازه ها،گاهی...


دوم:

دیشب عروسی یکی از دوستام بود.از اون عروسیایی که اصلا وابدا دوست نداشتم برم.قصه ای که اول وآخرش پیداس...همینجوری جوونا رو ول می کنن که برید ازدواج کنید،بعد که گندش دراومد و...یه خری میاد وهزارتا آسمون ریسمون به هم می بافه وگ... رو به شقیقه وصل می کنه که دلیل زیاد شدن طلاق رو توجیه کنه.

رفتم خودمو نشون دادم وبه پدر ومادرش،بهشون تبریک گفتم برگشتم خونه فوراً.


سوم:

شما بگو یه لحظه،یه ثانیه،...دیشب اگه تونستم بخوابم نتونستم که نتونستم.همینجوری نگام به پنجره بود که آفتاب بزنه،رفتم یه دوش گرفتم و گاماس گاماس راهی  محل کار شدم.

همین یه قلم رو کم داشتم،که اینم رسیدفک کنم جنسم دیگه جورِجوره الان!


چهارم:

گند دورویی وبی وجودی وبی صفتی اونقدر زیاده که با هیچ پوشش وکاور وعطر وادکلنی قابل مخفی کردن نیست! 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.