ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

10.تماس شوم...


10.

چرا باید یه خانمی که 8 ماهه بارداره،همسر وبچه اش رو دوست داره ودوستش دارن،خودشو از بالای ساختمون بندازه پایین وخودکشی کنه؟!!

همسر یکی از نزدیکترین دوستانم

گیج ومنگم!!!

9.

9.

8.سنگ های با عرضه،آدم های...

8.

یکی از علاقمندی هام جمع کردن سنگه. البته نه هر سنگی،قیمتی بودن یا نبودنشون خیلی مهم نیست همینکه با سنگایی دیگه متفاوت باشه کافیه.دیشب نشسته بودم وبا ذره بین به سنگام نگاه می کردم.آبی،لاجوردی،پرتقالی و... رگه های رنگی،شفاف وکدر،شاید یه ساعت محو نگا ه کردن و کشف کردنشون بودم.

میگن بعضیاشون توی زندگی آدما تاثیر دارن.فیزیکی یا حتی متافیزیکی.مثلاً یه سنگی داشتم که می گفتن به خاطر انرژی ماوراییش جلوی خون ریزی زخم رو می گیره وواقعاً هم می گرفت البته فهمیدم که به خاطر انرژی ماورایی نیست،به خاطر مواد معدنی ایه که این سنگ داره وبه محض تماس با زخم،خون رو منعقد می کنه.یا بعضی دیگه از سنگ ها خاصیت درمانی دارن وحتی می تونن جلوی رشد غده های سرطانی رو بگیرن یابعضیاشون واسه افزایش رزق وروزی خوبن یا... .

با خودم فکر کردم ما آدما که مثلاً عقل کلیم(به تعبیر همکارم مغز کل!) به اندازه همین سنگ های بی جوون هم توانایی نداریم؟(به تعبیری عرضه نداریم)که توی زندگی خودمون واطرافیانمون مفید باشیم؟قبول دارم که بعضی از تاثیرات اشیا فقط جنبه تلقینی وروانی داره.اما آدما همین اندازه هم بی خاصیتیم که نمی تونیم الکی هم که شده دل کسی رو خوش کنیم؟ناتوان تر از یه سنگیم؟!!از اون طرف هم می شه نگاه کرد،ما آدما از یه سنگ انتظار معجزه داریم ولی از برادر،خواهر،دوست یا... به سنگ اعتماد می کنیم ولی به آدم نه!

چرا؟!!یا علتش من نوعی ام که نمی تونم تاثیر مثبت بزارم یا شما نوعی که نمی تونی بپذیری.پیدا کنید پرتقال فروش را!!!


توی بعضیاشون رگه هایی وجود داره که باعث زیبایا زشت شدنشون شده.با خودم فکر می کردم که شاید تفکرات واعتقادات ماآدما هم مثل همین رگه هاباشن،یه وقتی ممکنه سفت بشن مثل اینایی که توی سنگ ها هست.اگر سفت شده دیگه نمی شه تغییرشون داد.اصلاً نمی شه.پس کاش چیزایی واسم ارزش بشه که اگر یه روزی مثل این رگه ها سفت شدن باعث زیبا ترشدن من بشن نه زشتی


پ.ن:


*  اگر بخواهی نهنگ شکار کنی،بایداول بر اقیانوس پیروز شوی


**هر وقت خواستی سنگ بزرگی را بلند کنی اول زیر پایت را محکم کن بعد زورت را امتحان کن

 

**دردوستی،فقط دوستی کن،به دنبال جبران نباش.توفقط مدیون"دوستی"هستی نه هیچکس دیگر.

*

7.دلم می خواهد...

7.

دلم می خواهد بنویسم

از تو

ازسپیدی دشت های یخ زده سیبری که در آن شقایق های سرخ نورماندی روییده باشند

ازویسکی آسمانی اسکاتلندی که مزه صمغ کاج می دهد

ازچنارهای عریان خیابان ولیعصر که خود را بالیمو های دره ی بقاع آراسته اند

ازگرمای بیابان های سحر انگیز مصرکه مانند تن تو تهی از ثمرند

از عطش

از تشنگی های شبانگاهی من

ازهجوم تاراج گرانه ی سودای آغوشت

باز هم خیال

خواستن های...

بازعطر نفس های تو

باز هم آغوش تو

باز هم طعم انار

وباز هم تب وشب 

شب

شب

شب

.

.

.


6.من وموراکامی

6.

*نمی دانم چرا اما فکر می کنم آخر هفته ی گذشته به اندازه چند ماه طول کشید.البته نه چند ماه کسالت بار،بلکه چند ماه مفید وموثر.عصر پنج شنبه را دوستی قهوه خوردم وگپ زدیم.از خودمان و... از زندگی.یک گفتگوی دوطرفه وصمیمی.بعدش هم  رفتم خرید.سری به کتاب فروشی ها زدم.ونصف بیشتر مبلغی را که برای خرید لباس زمستانی کنار گذاشته بود خرج کتاب  کردم!


**بالکل این ماه از خرید لباس گرم منصرف شده بودم ولی درکمال ناباوری همان لباس هایی که را دوست داشتم با تخفیف خیلی خوب خریدم.حالا روزهای قبل کلی توی بازار گشته بودم اما نتوانستم چیزی باب میلم پیدا کنم.فروشگاه یاس/غرفه LC MANحراج گذاشته بود!وبدینگونه کلی خوشبحالمان شد وهزینه کتاب ها جبران شد.


**کل ساعت های باقی مانده آخرهفته ام راباموراکامی گذراندم.موراکامی ماننددوستی است که حال آدم راخوب *میفهمد.وقتی حالت اصلاً خوش نیست وهمه چیز یک شکل ویک نواخت شده،می آید ودر می زند ومجبورت می کند که لباس بپوشی و بروی پیاده روی.بعدش هم همصحبت وهمقدمت می شود وبرایت از این خیابان وآن کوچه ودختر همسایه بغلی و... می گوید.دنیا را جوری دیگر می بیند.

 چاقوی شکاری،پس لرزه،کجا می توانم پیدایش کنم،... وآخر این هفته هم در تعقیب گوسفند وحشی واگر پیدا شود جنگل نروژی.

نه فقط از زندگی می نویسد،بلکه زندگی را می نویسد آنگونه که تا کنون می توانستیم ببینیم وندیدیم.یک زندگی کامل.اما زندگی های موراکامی اینجا کامل نیست.وقتی می رسد اینجا بنده ی خدارا اخته می کنند.وسط داستان یکهویی شکافی غیر قابل باور به وجود می آید.آدم باورش می شود که آنجا از این خبرها نیست.هر طور می خواهید فکر کنید اما به شخصه رمانی که جنبه های اروتیک را از داستان یک زندگی حذف کند رمان نمی دانم ومیلی هم برای خواندنش نشان نمی دهم؛حتی اگر برنده صدها جایزه بین المللی باشد.اما موراکامی حکایتش جداست.اخته نیست،اخته اش کرده اند.


**بالاخره دست نوشته ایم را در مورد داعش مرتب کردم واز آن آشفته بازار توانستم بالاخره مطلب شسته رفته ای در **بیاورم.فرستادمش برای دکتر"ج"بخواند ونظرش را بده.اگر مناسب دید،همانجا ترجمه وچاپش کند.

اگر عقلانیت عربی به تعریف عابدالجابری و حس انتقال وسرخوردگی جامعه عربی با دیدگاه حسنین هیکل را بشناسیم ومقداری هم تم نوستالوژیک خلافت خواهی ابن تیمیه را کنارش بگذاریم وتوی دیگ فرصت طلبی نیروهای منطقه ای وفرا منطقه ای بریزیم وبگذاریمش روی اجاق حس حقارت ،کم بینی،سرخوردگی وحس انتقام جویی جوانان مسلمان فرنگی وقفقازی از غرب وقیام به سیفبرخی دیگرجهادگران گوشه وکنار وآقایان...هم همش بزنند،احتمالاً آش می شود داعش!!!

به همین سادگی به همین خشونت!

 

 

5.اتاق8

5.

اینو[+] ببینین!

4.داعشیانه

4.

چند وقتی است که می خواهم در مورد داعش بنویسم.اما از بس مطلب گسترده وپیچیده است که خداوکیلی از جمع وجور کردنش عاجز مانده ام.ومی ترسم از عهده مطلب بر نیایم وحقش را ادا نکنم.سعی می کنم بنویسم 

3.باروون

3.

ای جووون

ای جووون

بارووون

بارووون

چه باروونی!

در...کیفی کامل به سر می بریم!

بریم خیس شیم زیر بارووووووون!

جوون،جوون(آیکون خان بشکن زن)

2.برف پاییزی

2.

اردبیل برف اومده

به به چه برفی!

[کلیک]