ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

54.

54.

داستان از روز پنج شنبه صبح شروع شد.

رفته بودم سلمانی که موهایم را صفایی بدهم ومثل همیشه اندکی فقط مرتبشان کنم.

از روزی که دیپلمم را گرفته به جز چند صباح دوران خدمت هیچ وقت موهایم را کوتاه نکرده ام،یعنی مدل کوتاه نزده ام.به خصوص دورن دانشجویی واین اواخر که حسابی موهایم بلند شده بود.

صبح پنج شنبه که رفتم سلمانی،کنار صندلی من جوانی نشسته بود که تقریباً اصلاح موهایش تمام شده بود و... موهایش را خیلی خیلی کوتاه کرده بود وخیلی هم خوش حالت وزیبا شده بود.زیر چشمی نگاهش کردم تصمیم گیری برایم سخت بود اما... دل را زدم به دریا وگفتم آقا رضا(سلمانی) موهایم را کوتاه کن،گفت مثل همیشه ؟گفتم نه!مدل موی این آقای جوان.آقا رضای ما با تعجب پرسید خان حالت خوب است؟!! شما که سر یک میل کوتاه وبلند کردن موهایت کلی غر می زدی الان می گویی کوتاهش کن؟!! گفتم رضا بزن تا پشیمان نشده ام!گفت می زنم اما پشیمان شدی چه؟گفتم با خودم ،بزن!اما قبلش یک برگ روزنامه بچسبان روی آیینه(نمی خواستم خودم را تا کوتاه شده کامل مو ببینم)

آقا رضا هم ذوق زده دست به کار شد!

این ور را زد وآن  ور را زد و...خلاصه در یک چشک بهم زدن یک کپه مو جلویمان روی هم کپه شد!

قیچی وشانه وماشین را کنار گذاشت وموهایم را شست واندکی سشوار و... بعد نوبت برداشتن روزنامه از آیینه شد.حالا تصور کنید باقی بچه های سلمانی هم آمده اند کنار من وآقا رضا هم روزنامه را برداشت وهمه جیغ زدیم.من از تعجب جیغ زدم وبچه ها از...

بهت زده شده بودم،باور نمی شد که کوتاه یا بلند کردن مو این همه می تواند قیافه کسی را تغییر دهد.

چند ساعتی طول کشید تا به چهره جدیدم عادت کردم.هر چند دقیقه یک بار می رفتم جلوی آیینه وبر می گشتم.واکنش مادام هم با مزه بود.صدایش از پشت در می آمد که داشت با تلفن صحبت می کرد.در زدم در را نیمه باز کرد وبدون اینکه نگاه پشت به من شروع کرد به قدم زدن وادامه صحبت!من همانجا دم در ایستادم وتو نرفتم.فقط به در تکیه دادم وقتی برگشت جیغی زد وگوشی تلفن،مثل اینکه داغ باشد را چند دفعه توی دستهایش بالا وپایین کرد و... بغلم کرد ویک جاااااانم بلند وکشدار گفت.

واکنش ها جالب بود.بعضی می گفتند جوان تر شده ای،بعضی می گفتند جدی شده ای،بعضی می گفتند مهربان تر شده ای،...

مدل موهایم شده چیزی شبیه به این[+]البته این تغییر مدل مو همراه شد با تغییرات خیلی کوچکتری در تیپ پوشش ورنگ لباس!

صبح هم که آمدم سر کار بچه های گیت راهم ندادند،نمی شناختند!



53.روزهای شلوغ

53.

امروز از آن روزهای شلوغ است.

خدا به خیر کند!


صبح که آمدم سر کار،دم گیت ورودی راهم نمی دادند!تا اینکه یکی از همکاران حراست فیزیکی آمد وموضوع را ختم به خیر کرد...



52.

52.

رفته بودم نهار،واکنشای خیلی با حالی دیدم.خیلیا هم که منو به اسم نمی شناختن وفقط می دونستن همکاریم واکنش نشون دادن.خلبان آسانسور،آشپز،همکارای واحد های دیگه،...باور نمی شه این همه آدم منو دیده باشن و...

یعنی اینا همه منو دیدن که تغییر من براشون به چشم اومده و الان واکنش نشون می دن؟

خدا رو شکر همه ی واکنشا همراه با لبخند بودواینکه بعضیاشون که تا حالا با هم صحبت نکرده بودیم،نظرشون می گفتن.



51.اسم جدید من

51.

مدیرمون بعد از اینکه منو دید،گفتش بیاببینم(بخونید با صدای کش دار و...)بغلم کرد و...

اسممو گذاشته "دنی".

از صبح همکارا "دنی"صدام می کنن.




50.تغییر

50.

آقا جوونم براتون بگه روز پنج شنبه هفته پیش ما یه تغییری در خودمون ایجاد کردیم که...

از صبح که اومدم سرکار شاید سی چهل نفر به تغییر من واکنش نشون دادن،واکنشای متفاوت وغالباً با مزه و... خلاصه ماجرایی داریم امروز.کلی انرژی مثبت وروحیه گرفتم.از صبح دارم می خندم

49.آهنگ های آخر هفته

49.

آخر هفته من با این آهنگا گذشت

[+]،[+]،[+]




48.محضر استاد

48.

رفتم دیدن استاد.

ناگفته،بسیاری از حرف هایم را خوانده بود.

منتظرم بود.

با رویی گشاده ومشتاق مانند همیشه.

الهی که همیشه سالم وزنده باشد.

چهره اش آبی است بر آتش وکلامش تفسیر آیه های رحمانی.



شرحش را سر فرصت خواهم نوشت

47.دیدار استاد

47.

فردا می خواهم بروم دیدن استاد.

تقریباً سه ماه می شود که دیدنشان نرفته ام.

از آخرین باری هم که تلفنی با ایشان صحبت کرده ام سه هفته ای می گذرد.

دلم برایش حسابی تنگ شده.


46.

46.

197 رای موافق،28 رای مخالف،10رای ممتنع!

بد نیست



45.دایی مهربون

45.

من واین دایی کوچیکه خیلی با هم رفیق وصمیمی هستیم.چند روزی هست که بهش ماموریت دادن واومده تهران.

طفلک می دونه من چقدر انار دوس دارم،دیشب هم به محض برگشتن من به خونه،مثل پریشبیه کاسه بزرگ انار دون کرده که من از سر کار بیام وباهم بخوریم.

با رئیسش خیلی رفیقم.می گم می خوای با رئیست صحبت کنم یه ماه ماموریتت رو تمدید کنه؟!!