ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

85.

85.

آیا 

امشب

باز

عطر تو

سینه ام را...

یاد تو

خواب را...

84.سفرانه

84.

چند دقیقه ای می شه که رسیدم.

یه سفر دوازده ساعته با 8ساعت رانندگی خسته کننده توی جاده ی خیس و... .ملت شب یلدا می رن مهمونی و...ما می زنیم به جاده!!!

حرف های چند روز پیش مامان وبغضش پشت تلفن و صد البته ذهن و دل محبوب نازنین که از کیلومترها می تونم آشفتگیش رو حس کنم،دیدن "پیرمرد" رو برام واجب کرد.

دیشب رو تا صبح نتونستم پلک رو هم بزارم.از زور بی خوابی دارم هلاک می شم.

با تاخیر یلدا مبارک!